محل تبلیغات شما

مژده رحمانی



درود خدمت هم ی شما عزیزانی که یارای گذران نویسندگی ام هستید و گاه تنها امید برای نوشتنی دوباره.
از کاهلی طولانی خویش معذورم و برنامه ای دارم تا بیشتر فعالیت کنم.
مایه ی افتخار است نظرات شما برایم.
اوقات به کام

این حصار تنهایی،
زندان گشاده ایست به وسعت یک دل
و به فراخی یک جنگل آرزو.
این مرز درون و بیرون،که انسان را از نیمه ی حیوانی اش می گسلد،و با دوستی،آشتی میدهد،گاه مرز بی رحمیست که نه حیوانیت،که خویشتن داری انسان را نشانه میگیرد.
و آنجاست که یک انسان،بر همگان مادر است.
آنجا که طعم دوستی و از خود گذشتگی در هم ادغام میشوند،بوی سرد بی مهری به مشام‌میرسد.
بی مهری به وجودی که به جای گسترش انسانیت،در مرداب هراس از تنهایی به قعر بی کسی فرو میرود.
این صدای نفرین یک من است،
این صدای خشم یک قلب پر مهر است که سالهاست مرده،
صدای اعتراض روحی که از مرز تنهایی وجود عدول کرده
و بی مهابا دست یازیده به مهر!
غافل از اینکه مهر،از قلبی بر میخیزد که "خودمهرورزی" را یاد گرفته باشد.
و برای روحش،سازِ همراهی نواخته باشد.
زمانی را باید از جهان پنهان شد
باید میان شعر ها پناه گرفت،و در موسیقی های ناب،خانه کرد.
گاه باید از تلاطم دور بود،
باید به ندای یک نفر،که از پس تمام آن حیوانیت ها و انسانیت ها گم شده گوش داد.
گوش کن؛
که دنیا از محبت های ناقص،
شرمگین است.
گوش کن

مقدمه:

ن، طبق فلسفه یوگا(Yogic)،تظاهرات الهه Durga(الهه ی زن نیرومن،پرتوان وقدرتمند)هستندآنها منبع زندگی در سیاره و اتحاد همه نوع انرژی هستند.

از آنجا که یک زن،در طول زندگی اش به ظرافت واز سر مهر، بار ها مادر میشود!و بار ها کودکی میکند و بیشتر از همه شاید بار هاپیر میشود،رویارویی با این موارد،البته از حیث فیزیولوژیکشان میتواند برای یکزن،نه مضر،که مخدوش کننده ی ذهن لطیفش گردد که در عین حال قدرتمند است،قدرتی ازجنس صبر و از جنس ایمان.

همچنان که میبینیم یک زن با کاهش هورمون هایجنسی اش از لحاظ سایکولوژیک به هم میریزد و جالبتر آنکه روح نیرومندش در جهتمقابله با این درد ،دست و پا میزند به فراموشی و بی توجهی.و در بیشتر موارد اینقضایا منتج به رنجش او در مراحل مختلف رشد است.از کودکی و بلوغ گرفته تا زمانبارداری  و مادر بودن و زمان یائسگی.

چرا که باور او از این مراحل چالش برانگیز،نهرشد و نه طبیعتش،که به نوعی رنج خارجی است که باید متحملش شود تا به پایان برسد.

و روحش هم در اثر این نبرد های بی سرانجام باجسمی که در این  اوقات به زعم او با ویمدارا نمیکند، آزار میبیند و برای یک زن،که تنها بواسطه ی زن بودنش و فقط بواسطه یداشتن چنین روح پرتلاش وامیدوار و به جهت داشتن توان مقابله با ناملایمات وتغییرات غافلگیر کننده ی زندگی اش،که تغییرات فیزیولوژیک و سایکولوژیک تنها یکمورد از آنها هستند،نباید جا بزند.و نباید قلب مهربانش را در اثر مقابله های پیاپیبا جسم خویش از دست  بدهد.

او باید روی پاهای ظریف اما نیرومند خودشبایستد.و برای همان دل بزرگش که با یک لبخند جان میگیرد،و برای دستان پر مهرش کهبرای هرکودکی،از هر جایی از دنیا و از هر نژاد سیاه و سفیدی،میتواند مادری کند،وبرای همه ی همه ی این گنج های نهفته در یک زن،موظف است که تنها ساعاتی را هم علاوهبر تربیت روح،به تربیت جسم بپردازد و با آن در تمام شرایط خاص آن،همراه گردد و جاینبردی باقی نگذارد.

یک زن موظف است با جسم خود ارتباط برقرار کندو ساعاتی را برای خود و برای سلول به سلول بدنش،اختصاص داده و  به طور مثال حداقل تمریناتی را  که در ذیل به آنها کمی اختصاصی تر میپردازیم،انجام دهد.

این تمرینات که از فرهنگ هند منشا گرفته اند،علاوهبر ورزیدن بدن ،کاهش سودای خون ، پیش بردن آن به سمت خروج هرآنچه که برای نه تنهایک زن،که یک انسان،مضر است و تخفیف دهنده ی عروجش به سوی خود است،همچنین تمریناتیبرای ذهن و آرام کردن آن از دغدغه های روزمره و به قول آلن دوباتن اضطراب های موقعیتپیاپی و دنباله دار دنیا را شامل میشود.

در این مجال سعی شده تمرینات مختصر و قابلدرکی نگاشته شود تا انجام آنها برای خوانندگان ساده تر شده و رغبتی به آن نشاندهند.

***

تمرین اول:

در ورزش یوگا نام اختصاصی این تمرین Adho Mukha Svanasana است.

این تمرین برای تمامی ن در تمامی سنینمناسب است.این حرکت باعث جریان یافتن خون در تمامی نقاط بدن میشود.

این تمرین باید به صورتی انجام شود که کل بدنروی انگشتان دست و کف دست قرار بگیرد و سایر نقاط بدن در هوا باشندهمچنین باسن دربالاترین نقطه نسبت به سایر اندام ها باید قرار داشته باشد و قسمت های بالا وپایین بدن هم باید مستحکم باشند و برای حداقل 20 ثانیه در این وضعیت بمانند.

تمرین دوم:

در ورزش یوگا نام اختصاصی این تمرین Shishuasanaاست.

این تمرین برای نی مناسب است که شاغلهستند و به هر دلیلی در زندگیشان متحمل اضطراب های زیادی میشوند.از آنجا که امروزهمادر بودن،با توجه به چنین مشکلات شخصی که برای مادر پیش می آید و باید با تمامیآنها به تنهایی روبرو شود،برای آساییدن تن در این موقعیت ها،کمترین کاری که میتوانانجام داد این تمرین است.

نام این تمرین به معنای کودک است و با انجامدادن این تمرین و قرار دادن پیشانی روی زمین و تنفس های منظم و پیوسته و باتمرکز،میتوان تمام افکار اشغال کننده ی ذهن را برای چند لحظه از یاد برد و از مغزدورشان کرد و روی افکار و تصمیمات مهم تر،زمان گذاشت(همچون یک کودک)

برای انجام صحیح این تمرین، باید زانو ها راروی زمین قرار داده شود وپاهارا طوری قرار بگیرند که دو انگشت شست کاملا در کنارهم قرار بگیرند،همزمان با انجام یک دم عمیق بالاتنه به سمت زمین می آید و مطابقشکل انجام میشود.حداقل 15 دقیقه در این حالت قرار گرفتن میتواند برای ن مفیدباشد.

همانطور که مبرهن است این تمرین میتواند بهدو روش انجام گیرد:دست ها بالای سر باشند یا دست ها موازی بدن قرار بگیرند.

تمرین سوم:

در ورزش یوگا نام اختصاصی این تمرین Malasanaاست.

این تمرین باعث از بین بردن تنش در ناحیه یران و گردن میشود و از آنجا که باعث اتساع روده ی بزرگ میشود برای کمک به رفعیبوست در کنار روش های درمانی دیگر اگر نیاز باشد مفید خواهد بود.

اساس این تمرین احساس کشش در ناحیه ی ران است.در تمام طول این تمرین باید ستون فقرات صاف باشد و هیچ گونه kyphosis  نباید در آن ایجاد شده باشد.

تمرین چهارم:

در ورزش یوگا نام اختصاصی این تمرین،Navasanaاست.

این تمرین برای عضله های ران و شکم میباشد ومناسب برای آن دسته از نی است که فرصت زیادی برای انجام ورزش در طول روز ندارنداما به طور تحسین برانگیزیری، به سلامت خود اهمیت میدهند.این تمرین از بهترینتمرینات برای تقویت استخوان ها و ران هاست.

بدن در این حالت باید در حال متعادلباشد.همانزور که قایقی در آب متعادل است(نام این تمرین از قایق گرفته شده است.).

***

امید است که ن این سرزمین با وجود تماممشغله ها و افکار سلب کننده ی آرامش قلبی،زمانی بیابند که تنها برای خودشان، برایجسم یکتایشان ،به پاس قدرت نهفته در تک تک اعضای بدنشان،و به قداست روح پاکشان تنآرامی کنند.و آرام بگیرند که آرام گرفتن یک هنراستو تمرین فراوان می طلبد.

برای تمام ن،این توانایی ناب را از خداوندمنان خواستارم.

آمین


وجود هر انسان،تکه تکه هایی است از افکار و پندارهای متفاوت که ناگزیر،با هم در تناقضند.
و ان لحظات که انسان در پی گرد هم اوردن تکه تکه های جان خویشتن است،
و به جانش خوره ی ناسازگاری
و کرختی تنهایی از فرط چندگانگی،افتاده،لحظه ایست که
بر خلاف تصورش،نه چنان داغ و سوزان
و نه چنان سرد و منجمد،که شاید بارانی است
برای حاصل زراعت عمر.

تکه پاره های وجود یک انسان،
ناگزیر،متناقض.
اما در یک واحد قابل گنجانده شدنند،
و متعلق به عالم درون،
که اجتماع این ابعاد،آنرا کامل میسازد
وجوه حیوانی اش را بیدار کرده، وجوه عقلانی اش را به کار میگیرد،و به بعد احساسی اش جان دوباره می بخشد.

انسان،
با ذهنی مملو از خوبیها و بدیهای ساختگی
که شاید با گذر زمان،معنایشان را با یکدیگر تعویض میکنند،در طول یک عمر و معنایی بی معنا از آن،مداوم در حال جستجوست.

جستجوی گم شده های خویش لابلای امواج دریایی از تجربیات و افکار بی نظم.

این خاصیت زندگیست
جست و جو؛

باید همیشه دنبال چیزی بود؛
به دنبال عشق
به دنبال فکر
به دنبال عقیده
به دنبال صعود
پرواز
شهوت
آدمی،نه به آرزو؛
به جستجو
و به تعلق زنده است.
ادمی رنج تناقض را به شیرینی کندوکاو کردن میپذیرد.
اولین عکسی که با هم گرفتیمو یادم نمیاد
خیلی سالا گذشته از اونموقع
از وقتی اولین بار حرف دل زدیم،
وقتی اولین بار نفهمیدیم کی ساعت ها گذشتن!!
بنظرت چند ثانیه میگذره از این اتفاقات؟
شاید به اندازه ی همه ی عمری که گذروندم بی اغراق!
همه ی همون لذتی که اندازش معلوم نیست!!!
.
قشنگترین عکسی که ازم گرفتیو خوب یادمه
اون روز بوی بهار میچیپید توی کوچه ی کافه کلهر،بعد جمع میشد میرفت توی قلبمون!
یادته رفتیم پشت بوم استودیو یزد؟
قطعا توی ذهن من و تویی که واسه آشتی با تخت طبقه بالایی که مجبور بودیم به تحملش،"ما ز بالاییم و بالا میرویم"،حجته،پشت بوم استودیو یزد که به آسمون هفتم رسیدنه!
از روی پشت بوم میشد همه جارو دید،
همه ی خاطراتمونو
همه ی خوبیا و تلخیای جوونیمونو.
چقدر عکس داریم باهم.
عکس تولدت،خانه هنر
یادته؟
هیچ وقت اون قاب به معنای واقعی کلمه "خیال انگیز" رو یادم نمیره
و هر بار لذت دیدنش کم نمیشه،
لذت دیدن هممون کنار هم،
توی خونه ای که واقعا خونمونه،
و زیر نور مهتاب،
و همون ماهی که توی عکسمون میدرخشه.
گاهی فکر میکنم شاید بشه ستاره های عکس رو هم شمرد
من از همون سالهای دوری که حرفشو میزنم،چقدر شعر یاد گرفتم ازت.
چقدر کیف کردم از موزیکات.
چقدر کیف کردم از فکر کردنت.

شاید باید حتما یزد میومدم تا ببینمت
که برام از سبزی دنیا بگی
از همه ی رفته نرفته های شهرت
از همه ی اون مناظری که توی ذهنم ساختیشون
از استقلال بگی
حرفای نو بشنویم
حرفای نو بزنیم
کشف کنیم
ناراحت شیم
خوشحال شیم
تلخیش و شیرینیش با هم مخلوط شه دلمونو بزنه،
و گاهی گریه کنیم از دست خودمون حتی!
یادته میگفتی شیرین بیان اونقدر شیرینه که مزش تلخ بنظر میاد.؟
فکر میکنی کدوم لحظه از دوستیمون بوده که فهمیدم در تلخ ترین لحظاتم،تویی که میشه باهات حرف زد
حرف زد
و حرف زد؟
شاید یه روزی که خانه هنر چایی میخوردیم،
شاید یه روزی که درس میخوندیم تا صبح
شایدم یکی از اون شبهایی که با هم ماکارونی میپختیم!!!
راستش حس دوستی بدون انتظارمون از همدیگه
و اینکه مجال ناراحتی از هم بینمون وجود نداره،منو یاد رواقی گری میندازه که دکتر ندری میگه.
همون چیزی که میشه باهاش سالم و خوب زندگی کرد،
و یاد یه عالمه خاطره ی دیگه که نه تنها خاطرن،که چالشن،زندگی ان،دوستی ان،و من برای همشون حاضرم ساعت ها بنویسم.

آخرین جستجو ها

جنگها و تاریخ خبر،سیاسی،اجتماعی،فرهنگی و ... tacthardrope دانلود آهنگ جدید calfloudempmo betcheckresnu چیزی به من یاد بده . . . مرصاد شعبانی السلام علیک یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها وبلاگ نمایندگی امین گلی